خاطرات

همسر ایشان می‌گوید: «در ایام مرخصی مرتباً در مأموریت بود و در جهت تبلیغ و اعزام نیرو فعالیت می‌کرد. معمولاً بسیار کم در خانه بود. گاهی اوقات تذکر می‌دادم که شما در مرخصی هستید، مسئولیتی ندارید. ولی ایشان می‌گفتند ما هرکجا باشیم باید به وظیفه خود عمل کنیم.

برادرش(مهدی اسماعیل‌زاده) می‌گوید: «شهید خیلی متواضع و فروتن بود و به زیردستان خود بسیار با مهربانی رفتار می‌کرد. اصلاً اهل تظاهر نبود. تا زمان شهادت کسی نمی‌دانست که او چه کاره است. هر‌وقت از او سؤال می‌شد که چه کاره است؟ می‌گفت: من جاروکش سپاهم و در جبهه، یک رزمنده عادی هستم.

یکی از همرزمان شهید می‌گوید: «یک شب در حین آموزش در پادگان قدس، با صدای زمزمه و گریه شخصی بیدار شدم. وقتی دقت کردم دیدم شهید اسماعیل‌زاده با یک حالت تواضعی دارد با خدای خویش راز و نیاز می‌کند و نماز شب می‌خواند، من مدتی او را نگاه کردم اما متوجه من نشد. شهید خودش را ساخته بود و هشت سال در ارتباط با خدا بود و در آخرین روزهای جنگ، خداوند مزدش را داد. او همیشه آرزوی شهادت داشت.»

حسین زرنژاد(یکی از دوستان شهید) می‌گوید: «وقتی قطع‌نامه ۵۹۸ از طرف جمهوری اسلامی ایران قبول شد، ایشان در اتاق گردان خیلی ناراحت بود و می‌گفت: جنگ تمام شد و به آرزویمان نرسیدیم.»

download
download (1)
8714615311187248151661571426310217510414
83a6814c53271868e0b5ca0a800ec156
04 RGB

    خانهمعرفی مرکزارتباط با ماتماس